مقدمه: دعوای مالکیت بر وطن
در روزگار پرفراز و نشیب سیاست ایران، خصوصاً پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، بحث “وطندوستی” بار دیگر در فضای عمومی و شبکههای اجتماعی شعلهور شده است. دو اردوگاه متضاد، یکدیگر را به خیانت متهم میکنند. مذهبیون حامی جمهوری اسلامی، منتقدان و مخالفان حکومت را «ضد وطن» میخوانند و از آنسو، دموکراسیخواهان و ایرانگرایان، رژیم و حامیانش را عامل اصلی تضعیف ایران میدانند. اما معیار واقعی وطندوستی چیست؟ و چه کسی شایستهی این لقب است؟
۱. تقابل ملیگرایی با امت اسلامی در اندیشه روحانیت
دیدگاه خمینی: نفی ملت، ترویج امت
خمینی از همان آغاز، ناسیونالیسم و هر نوع ملیگرایی سکولار را رد کرد. او اعتقاد داشت «ما ملت اسلام هستیم، نه ملت ایران» و مرزهای جغرافیایی را بیاعتبار میدانست. در نگاه او، تأکید بر ملیت و قومیت، «وحدت امت اسلامی» را تهدید میکند. این دیدگاه بهصورت گسترده میان روحانیون شیعه تکرار شده است.
نگرش علی خامنهای: استفاده ابزاری از ملیگرایی
در مواضع خامنهای نیز، اسلامگرایی بر ملیگرایی اولویت دارد. او هرگونه ملیگرایی را که در تقابل با هویت اسلامی قرار گیرد، «انحراف» میداند. با این حال:
- از «غرور ملی» برای تقویت مشروعیت دینی بهره میبرد.
- مفاهیمی مانند «عزت ملی»، «ملت بزرگ ایران» و حتی افتخارات دفاعی را در قالب اسلامگرایی بازتعریف میکند.
- ناسیونالیسم باستانگرا و سکولار را «غربزده» و «بیریشه» مینامد.
در واقع، ملیگرایی در نگاه او، تنها تا جایی معتبر است که در خدمت حفظ امت اسلامی و قدرت جمهوری اسلامی باشد.
۲. بازسازی گزینشی نمادهای ملی و باستانی
تخریب نمادهای ملی پس از انقلاب
در دهه ۱۳۶۰، جمهوری اسلامی با دیدگاهی ضدملی، بسیاری از نمادهای پیشااسلامی را تخریب یا سانسور کرد:
- حذف نمادهای کوروش و داریوش
- بیتوجهی به تخت جمشید و حذف نقشهای باستانی
- تخریب آرامگاه رضا شاه
چرخش تدریجی از دهه ۱۳۷۰
با تغییر فضای سیاسی و فشار افکار عمومی، نظام بهتدریج سیاست خود را اصلاح کرد:
- چاپ اسکناس با تصاویر تخت جمشید
- انتشار کتاب درباره تمدن باستان
- استفاده از شیر و خورشید بهصورت بازطراحیشده
- تقویت نوروز و زبان فارسی در عرصه عمومی
اما این بازسازی، همچنان محدود و تحت کنترل است.
خط قرمزها همچنان پابرجا هستند
- هر نوع پاسداشت صریح ایران باستان، آریاییگرایی، یا سلطنتطلبی با سرکوب امنیتی مواجه میشود.
- حضور در پاسارگاد یا بزرگداشت کوروش با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» همراه است.
جمهوری اسلامی از نمادهای ملی صرفاً به عنوان ابزاری ایدئولوژیک استفاده میکند، نه از سر باور به هویت ایرانی.
۳. مقایسه نگاه روحانیت با رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی
برخلاف ادعاهای رسمی، رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی ایران را ساختند و برای حفظ آن از قدرت کنار رفتند:
- رضاشاه پس از اشغال ایران در ۱۳۲۰ توسط متفقین، برای جلوگیری از نابودی زیرساختهای کشور، قدرت را ترک کرد.
- محمدرضاشاه در سال ۱۳۵۷ در مواجهه با موج انقلاب، ایران را ترک کرد تا کشور به جنگ داخلی کشیده نشود.
اما جمهوری اسلامی، از آغاز تا امروز، هرگز حاضر نشده برای حفظ ایران، از قدرت چشمپوشی کند. نه تنها حاضر به عقبنشینی نیست، بلکه بقا و قدرت خود را بر هر چیز تمامیت ارضی، رفاه مردم و هویت تاریخی ایران مقدم میداند.
۴. جنگ ۱۲ روزه: اثبات جدایی مردم از نظام
در جنگ اخیر میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، مشخص شد که سیاستهای «امتسازی» نه تنها شکست خورده، بلکه مردم ایران را در برابر پرچم جمهوری اسلامی قرار داده است. میلیاردها دلار خرج حماس، حزبالله و بازسازی غزه شد، اما:
- مردم ایران در فقر و بیدفاعی رها شدند.
- پدافندهای پیشرفتهای برای دفاع از خود ایران تهیه نشد.
- جمهوری اسلامی به جای دفاع از ایران، در پی صدور انقلاب و تحقق رویاهای امپراتوری شیعی بود.
در این جنگ، بیش از هر زمان، روشن شد که نظام، مردم را نمایندگی نمیکند و سیاستهای منطقهایاش بیربط به منافع ملی است.
سخن پایانی: چه کسی واقعاً ضد وطن است؟
اگر کسی ایران را به آتش میکشد تا پرچم جمهوری اسلامی را به امام زمان تحویل دهد، او ضد وطن است.
اگر کسی به نام امت اسلامی، به تاریخ، زبان، فرهنگ و هویت ایرانی حمله میکند، او خائن به وطن است.
اگر کسانی که ایران را ساختند (رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی) بهدروغ متهم به وطنفروشی میشوند، اما آخوندهایی که کشور را به مرز فروپاشی رساندهاند، خود را «مدافع ملت» میدانند، باید پرسید: چه کسی واقعاً وطنفروش است؟
جمهوری اسلامی سالهاست که هویت ایرانی را تحقیر، نمادهای ملی را مصادره و صدای مخالف را سرکوب میکند. مردمی که برای آزادی، کرامت، و بازگشت به اصالت ایرانی تلاش میکنند، وطندوستاند نه کسانی که دین را ابزار قدرت کردهاند.