“سردبیر: شاپور –ت”
مقدمه:
در طول چهار دهه گذشته، مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور روندی فزاینده و پیچیده به خود گرفته است. این مهاجرت دیگر صرفاً ناشی از انگیزههای اقتصادی یا تحصیلی نیست، بلکه بیش از هر زمان دیگری ریشه در ناامیدی از وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخل کشور دارد. اما مهاجران ایرانی، در دنیایی که قرار بود «خانه دوم» باشد، اغلب با چالشهایی عمیقتر از تصور خود مواجه میشوند.
۱. مهاجرت ایرانیان؛ موجهای چندگانه، انگیزههای متفاوت
مهاجرت ایرانیان را میتوان به چهار موج اصلی تقسیم کرد:
-
موج اول پس از انقلاب ۵۷، با مهاجرت نخبگان و وابستگان به حکومت پیشین
-
موج دوم در دهه ۱۳۶۰، همزمان با جنگ ایران و عراق و سرکوبهای سیاسی
-
موج سوم در دوران اصلاحات، با مهاجرت روشنفکران، فعالان مدنی و تحصیلکردگان
-
موج چهارم در دهه ۱۳۹۰ و ۱۴۰۰، همزمان با تحریمها، سرکوب اعتراضات، بحران معیشت و فروپاشی امید اجتماعی
موج اخیر، ترکیبی از مهاجرت تحصیلی، اقتصادی، سیاسی و حتی مهاجرت «زیستی» است؛ یعنی افرادی که صرفاً برای داشتن یک زندگی عادی، فارغ از استرس و اضطراب دائمی، ایران را ترک میکنند.
۲. مشکلات عمده مهاجران ایرانی در خارج از کشور
الف) تبعیض و نژادپرستی پنهان یا آشکار
با وجود برخورداری بسیاری از ایرانیان مهاجر از تحصیلات عالی و مهارتهای تخصصی، ورود به بازار کار حرفهای در کشورهای میزبان همواره آسان نیست. محدودیتهایی نظیر نداشتن تجربه کاری محلی، تبعیضهای نژادی یا فرهنگی، و حتی سیاستهای مهاجرتی سختگیرانه سد راه پیشرفت بسیاری از آنهاست.
ب) بحران هویت و دوگانگی فرهنگی
نسل دوم و سوم مهاجران ایرانی اغلب با این پرسش کلیدی روبهرو هستند: «من کیستم؟»
کودکانی که در غرب بزرگ میشوند، در مدرسه و اجتماع فرهنگ جدید را میپذیرند، اما در خانه با ارزشها، زبان و خاطرات نسلی روبهرو هستند که هنوز به ایران دلبسته است. این دوگانگی، گاه منجر به کشمکشهای خانوادگی و بحرانهای روانی میشود. والدین نیز در جدال دائمی میان حفظ زبان و فرهنگ مادری و سازگاری با محیط جدید، خود را تنها و سردرگم مییابند.
پ) مشکلات اقامت، پناهندگی و وضعیتهای حقوقی نامشخص
بسیاری از ایرانیانی که با درخواست پناهندگی به کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی مراجعه میکنند، سالها در شرایط بلاتکلیف باقی میمانند. در این مدت، آنها از دسترسی به کار قانونی، خدمات درمانی کامل یا حتی آموزش برای فرزندانشان محروماند. این شرایط برای افراد آسیبپذیر مانند زنان، اقلیتهای جنسی یا فعالان سیاسی میتواند آسیبزاتر باشد.
ت) فشارهای اقتصادی و هزینههای سنگین زندگی
زندگی در کشورهای توسعهیافته هرچند با امنیت و ثبات نسبی همراه است، اما هزینههای بالای مسکن، تحصیل، بهداشت و حتی حملونقل برای خانوادههای مهاجر چالشبرانگیز است. بسیاری از مهاجران، بهویژه تازهواردان، مجبور به اشتغال در مشاغل سطح پایین و دور از تخصص خود میشوند که منجر به سرخوردگی و از بین رفتن تدریجی سرمایه انسانی آنها میشود.
۳. شکاف عاطفی و دوری از خانواده؛ مهاجرتی با بهای روحی سنگین
یکی از اصلیترین رنجهای مهاجران ایرانی، جدایی از خانواده و دوستان است. در فرهنگی که پیوندهای خانوادگی و عاطفی جایگاه عمیقی دارد، زندگی در کشوری دیگر بدون حضور پدر، مادر، خواهر، برادر یا دوستان صمیمی، نوعی خلا دائمی ایجاد میکند. این حس غربت با مناسبتهایی چون نوروز، شب یلدا یا حتی روزهای بیماری و مرگ بستگان، تشدید میشود و مهاجران را با حس گناه، افسردگی و بیپناهی مواجه میسازد.
۴. جامعه ایرانی مهاجر؛ فرصتهای همبستگی و چالشهای درونگروهی
در اغلب شهرهای بزرگ جهان، «ایران کوچک»هایی شکل گرفته است؛ با فروشگاههای ایرانی، انجمنهای فرهنگی، کلاسهای زبان فارسی، و حتی شبکههای اجتماعی خاص ایرانیان. این فضاها به مهاجران کمک میکند تا هویت خود را حفظ کنند. اما همزمان، اختلافات ایدئولوژیک، کشمکشهای سیاسی، و فضای رقابت یا قضاوت گاه مانع از همبستگی واقعی میشود.
۵. چشمانداز آینده؛ جستوجوی خانهای نو
مهاجرت برای بسیاری از ایرانیان، تصمیمی برگشتناپذیر است. اما برای داشتن آیندهای بهتر، هم دولتهای میزبان و هم مهاجران باید مسئولانه عمل کنند. ارائه برنامههای ادغام فرهنگی، حمایت روانی، آموزش زبان و تسهیل ورود به بازار کار باید از سوی دولتها تقویت شود. از سوی دیگر، مهاجران نیز باید میان حفظ هویت ایرانی و مشارکت در جامعه جدید، تعادل هوشمندانهای ایجاد کنند.
۶. فرار از سایه سیاست؛ زخمهای سرکوب بر تن مهاجران
بخشی از جامعه مهاجران ایرانی، بهویژه در سالهای اخیر، نه با انگیزه اقتصادی بلکه از سر ناچاری سیاسی، کشور را ترک کردهاند. روزنامهنگاران، فعالان مدنی، دانشجویان معترض، زنان آزادیخواه، اقلیتهای دینی و قومی، و بسیاری دیگر، قربانی سرکوب سیستماتیکی بودند که امنیت و آیندهای برایشان باقی نگذاشت. آنها با خاطرات بازجویی، سانسور، تهدید یا تبعید خودخواسته، در کشورهای میزبان به دنبال پناهگاهی برای بازسازی زندگی و حفظ صدا و هویت خود هستند. اما زخمهایی که از اختناق سیاسی بر پیکر آنان نشسته، حتی در فضای بازتر غرب هم التیام نمییابد و اغلب با سکوت، اضطراب و بیاعتمادی ادامه مییابد. بسیاری از آنها هنوز هم نگران خانوادههایشان در ایراناند، و هر تماس یا انتشار یک پست در فضای مجازی ممکن است عواقبی برای عزیزانشان در پی داشته باشد.
سخن پایانی
مهاجرت برای ایرانیان نه پایان درد است و نه آغاز آرامش مطلق. بلکه نوعی جابهجایی از یک وضعیت بحرانی به چالشی دیگر است. تجربه مهاجرت، پر است از امید، خستگی، افتخار و رنج؛ و ایرانیان مهاجر همچنان در تلاشاند تا از دل تضادها، هویتی نو و زندگیای با شأن انسانی خلق کنند.