“سردبیر: شاپور –ت”
در روزگاری که هر حرکت جمعی در ایران با سرکوب، بازداشت و سرنوشت نامعلوم مواجه میشود، اعتصاب کامیونداران به طرز عجیبی نه تنها در سکوت برگزار نمیشود، بلکه در شبکههای اجتماعی، گروههای اپوزیسیون و حتی برخی رسانههای داخلی بهطور کمسابقهای بازتاب مییابد. این اعتصاب، اگرچه ظاهراً برای خواستههای صنفی مانند کرایه منصفانه، بیمه، قطعات یدکی و نرخ سوخت است، اما در سطحی گستردهتر، به مانور روانی و رسانهای تبدیل شده که هم برای نظام کارکرد دارد، هم برای مخالفانش.
اما یک پرسش کلیدی در میان این هیاهو گم شده: چه چیزی همزمان در حال وقوع است که نباید دیده شود؟
پاسخ را باید در سطرهای کوتاه و گنگی یافت که از رسانههای آمریکایی چون «اکسیوس» و «والاستریت جورنال» سر برآوردهاند: مذاکرات غیررسمی ایران و آمریکا با میانجیگری عمان به نقطهای تازه رسیده است. پیشنهاد واشینگتن برای اجازهٔ محدود غنیسازی، طرح کنسرسیوم منطقهای هستهای، کاهش غنیسازی به سه درصد، غیرفعالسازی تأسیسات زیرزمینی و حتی تعلیق تحریمهای تازه علیه ایران، در سکوت و بیهیاهو، روی میز آمدهاند.
جمهوری اسلامی نشان داده مهارت بینظیری در مدیریت افکار عمومی از طریق بحرانهای کنترلشده دارد. این حکومت میداند چگونه با تسهیل اعتراضات محدود و صنفی، نگاهها را از تحولات استراتژیک منحرف کند. اعتصاب کامیونداران – که بخش عمدهای از بدنهٔ آن آگاهی سیاسی ندارند و خواستههایی صرفاً معیشتی دارند – بهترین بستر برای این کار است. از یک سو حکومت خود را شنوا و انعطافپذیر نشان میدهد، و از سوی دیگر با مشغول کردن اپوزیسیون به تحلیلهای روزمره و موقتی، فرصت لازم برای مهندسی یک معامله بزرگ در سایه را فراهم میآورد.
طرفداران نظام با بزرگنمایی اعتصاب بهعنوان نشانهای از دموکراسی درونی، و مخالفان با تفسیر آن بهعنوان آغاز یک قیام سراسری، هر دو ناخواسته در راستای سناریویی حرکت میکنند که پشت پردهاش چیزی جز تثبیت مجدد نظم موجود از طریق توافق با دشمن دیرینه نیست.
در این میان، جامعه مدنی، رسانهها و حتی بسیاری از تحلیلگران سیاسی، بازی را روی تختهای انجام میدهند که مهرههایش از پیش چیده شده است. آنچه دیده میشود، اعتراض کامیونداران است. آنچه گفته میشود، نارضایتی عمومی است. اما آنچه واقعاً در حال وقوع است، بازسازی مجدد تعامل جمهوری اسلامی با آمریکا در شرایطی است که افکار عمومی سرگرم مسائل دیگرند.
مذاکرات با واشینگتن، به دور از جنجالهای رسانهای، به شکلی نرم و تدریجی در حال پیشروی است. نه شعار «مرگ بر آمریکا» مانعی ایجاد میکند، نه تحریمها چرخ مذاکرات را متوقف میکنند. همه چیز در بستر «تعلیق» پیش میرود: تعلیق تحریمها، تعلیق اعتراضات سیاسی، تعلیق توجه نخبگان به تغییر بنیادین.
اعتصاب کامیونداران، اگرچه واقعی و دردآور است، اما در لحظهای به وقوع پیوسته که جمهوری اسلامی بیش از همیشه به فضایی برای تنفس در حوزهٔ بینالملل نیاز دارد. این اعتصاب، خواسته یا ناخواسته، ابزار انحراف ذهن جمعی از میز مذاکراتی شده که میتواند ساختار ژئوپلیتیک ایران را دوباره تعریف کند – بدون آنکه مردم حتی بدانند چه دادهاند و چه گرفتهاند.
نتیجهگیری: صداهای بلند، توافقهای بیصدا
ما در عصری زندگی میکنیم که بلندترین صداها گاهی پوشش بهترین سکوتها هستند. اعتصاب کامیونداران، با همهٔ اهمیت صنفیاش، ممکن است بهزودی خاموش شود؛ اما توافقی که در پس آن در حال شکلگیری است، پیامدهای بلندمدتی برای اقتصاد، سیاست و حتی هویت ملی خواهد داشت.
سؤال حیاتی این است:
آیا نخبگان جامعه، روزنامهنگاران و تحلیلگران حاضرند از سطح عبور کنند و عمق را ببینند؟ یا همچنان در چرخهای از واکنشهای سریع و تحلیلهای کوتاهمدت گرفتار خواهند ماند؟