سردبیر: شاپور -ت
بیشتر مردم تصور میکنند که دولتها، سیاستمداران و سازمانهای بینالمللی، قدرت اصلی در جهان را در دست دارند، اما واقعیت چیز دیگری است. در پشت پرده، شبکهای از ابرثروتمندان و خانوادههای بانفوذ وجود دارند که بدون حضور در رسانهها یا سیاست رسمی، کنترل واقعی اقتصاد، سیاست و حتی جنگها را در دست دارند.
این گروهها اغلب نامهایشان در فهرستهای رسمی میلیاردرها ظاهر نمیشود، اما نفوذ عظیمی بر بانکهای مرکزی، صندوقهای سرمایهگذاری، شرکتهای چندملیتی، بازارهای مالی، صنایع نظامی و رسانههای جهان دارند.
۱. چگونه ابرثروتمندان پنهان اقتصاد جهان را کنترل میکنند؟
الف) سلطه بر بانکهای مرکزی و سیاستهای مالی
یکی از اصلیترین ابزارهای این گروهها، بانکهای مرکزی هستند که کنترل عرضه پول، نرخ بهره و سیاستهای اقتصادی جهانی را در دست دارند.
- فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) در ظاهر یک نهاد دولتی است، اما در واقع، متعلق به چند بانک خصوصی قدرتمند است. تصمیمات این بانک، بر کل بازارهای مالی دنیا تأثیر میگذارد.
- بانک مرکزی اروپا (ECB) و بانکهای مرکزی دیگر کشورهای توسعهیافته نیز تحت نفوذ همین شبکههای مالی قرار دارند.
- این بانکها در شرایط بحران اقتصادی (مثلاً بحران ۲۰۰۸) شرکتهای بزرگ و بانکهای خصوصی را نجات دادند، در حالی که مردم عادی با بحرانهای مالی شدید مواجه شدند.
ب) تسلط بر شرکتهای چندملیتی و صنایع کلیدی
ابرثروتمندان از طریق شرکتهای سرمایهگذاری غولپیکر، مانند بلکراک (BlackRock)، وانگارد (Vanguard) و استیت استریت (State Street)، سهامدار اصلی بسیاری از شرکتهای بزرگ تکنولوژی، نفت، صنایع نظامی، داروسازی و رسانهها هستند.
- گوگل، اپل، آمازون، مایکروسافت، فیسبوک، تسلا و بسیاری از شرکتهای دیگر، همگی تحت نفوذ این سرمایهداران هستند.
- شرکتهای نفتی و صنایع نظامی مانند اکسونموبیل، لاکهید مارتین، بوئینگ نیز وابسته به همین شبکههای مالی هستند.
- از طریق شرکتهای داروسازی، سیاستهای بهداشتی و واکسیناسیون در سراسر جهان کنترل میشود.
ج) کنترل رسانهها و افکار عمومی
بیشتر رسانههای جهان (مانند CNN، BBC، نیویورک تایمز، فاکس نیوز، بلومبرگ، رویترز) توسط همین گروهها اداره میشوند.
- این رسانهها نهتنها اطلاعات را کنترل میکنند، بلکه افکار عمومی را نیز هدایت و مدیریت میکنند.
- هر بحرانی که در جهان ایجاد میشود، مانند جنگها، سقوط اقتصادی، و حتی پاندمیها، از طریق این رسانهها جهتدهی میشود.
د) گروههای مخفی و نهادهای تصمیمگیری جهانی
تصمیمات کلان در جهان، در جلسات خصوصی و باشگاههای نخبگان گرفته میشود، نه در جلسات عمومی سیاستمداران.
- گروه بیلدربرگ (Bilderberg Group): نشست سالانه نخبگان مالی و سیاسی که در آن، سیاستهای کلان جهان تعیین میشود.
- مجمع جهانی اقتصاد (WEF) در داووس: جایی که رهبران اقتصادی و سیاسی درباره آینده اقتصاد جهان تصمیم میگیرند.
- شورای روابط خارجی (CFR) و کمیسیون سهجانبه که سیاستهای کلان اقتصادی و ژئوپلیتیکی را تنظیم میکنند.
چین: قدرتی در حال رشد در برابر نظم مالی غرب
چین طی چند دهه اخیر، از یک کشور کمونیستی بسته، به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده است. اما چگونه این کشور توانست به چنین جایگاهی برسد؟ و آیا میتواند سلطه مالی غرب را به چالش بکشد؟
۱. رشد اقتصادی چین: از فقر به ابرقدرت جهانی
در دهه ۱۹۷۰، چین یک کشور فقیر و منزوی بود، اما از طریق اصلاحات اقتصادی و جذب سرمایهگذاری خارجی، به سرعت رشد کرد.
- سیاست “درهای باز” که دنگ شیائوپینگ در دهه ۱۹۸۰ اجرا کرد، باعث شد چین به مرکز تولید و صادرات جهانی تبدیل شود.
- شرکتهای غربی برای کاهش هزینههای تولید، کارخانههای خود را به چین منتقل کردند.
- چین میلیاردها دلار سرمایهگذاری خارجی جذب کرد و با استفاده از این سرمایه، زیرساختهای عظیمی ساخت.
۲. سیستم مالی مستقل چین و تهدید برای دلار
برخلاف بسیاری از کشورها، چین وابسته به بانکهای غربی نیست و سیستم بانکی خود را کاملاً تحت کنترل دارد.
- بانکهای چینی، برخلاف بانکهای آمریکا و اروپا، تحت نفوذ سرمایهداران غربی قرار ندارند.
- یوآن دیجیتال (CBDC) که چین در حال توسعه آن است، میتواند یک جایگزین برای دلار آمریکا باشد.
- سیستم پرداخت بینالمللی چینی (CIPS)، جایگزینی برای سیستم سوئیفت (SWIFT) غربی است.
۳. پروژه “کمربند و جاده”: ایجاد یک امپراتوری اقتصادی جدید
چین از طریق پروژه “کمربند و جاده” (Belt and Road Initiative) میلیاردها دلار در زیرساختهای کشورهای در حال توسعه سرمایهگذاری کرده است.
- این پروژه باعث شده بسیاری از کشورها به چین وابسته شوند.
- این وابستگی اقتصادی، چین را به یک قدرت تأثیرگذار جهانی تبدیل کرده است.
۴. همکاری چین با روسیه و سایر کشورهای مستقل از غرب
چین به همراه روسیه، ایران، هند و کشورهای دیگر، در حال ایجاد یک سیستم مالی جدید و جدا از سلطه مالی غرب است.
- افزایش تجارت با ارزهای ملی به جای دلار آمریکا.
- امضای قراردادهای استراتژیک با کشورهای مستقل از نفوذ غرب.
- همکاری نظامی و اقتصادی با روسیه و کشورهای بریکس (BRICS) برای ایجاد یک نظم جهانی جدید.
اروپا: میانجی یا بازیگر وابسته؟
۱. وابستگی اقتصادی اروپا به آمریکا
- بانک مرکزی اروپا (ECB) تحت نفوذ سرمایهداران آمریکایی و فدرال رزرو قرار دارد.
- بسیاری از شرکتهای کلیدی اروپایی، تحت مالکیت سرمایهگذاران آمریکایی هستند.
۲. تلاش اروپا برای استقلال از آمریکا
- اروپا تلاش دارد با ارز دیجیتال یورو وابستگی خود به دلار را کاهش دهد.
- برخی کشورها، مانند آلمان و فرانسه، به دنبال همکاری بیشتر با چین و روسیه هستند.
۳. آینده اروپا: همراهی با آمریکا یا همکاری با چین؟
اروپا در دوراهی مهمی قرار دارد:
- حفظ اتحاد با آمریکا و شبکه سرمایهداران غربی
- همکاری با چین و ایجاد یک اقتصاد مستقلتر
نتیجهگیری: آینده قدرت جهانی چگونه خواهد بود؟
در حالی که ابرثروتمندان پنهان هنوز کنترل اصلی اقتصاد جهان را در دست دارند، چین در حال ایجاد یک نظم مالی جدید است که میتواند این سلطه را به چالش بکشد. اروپا در این میان هنوز تصمیم قطعی نگرفته است.
آیا چین موفق خواهد شد سلطه مالی غرب را بشکند؟ یا سرمایهداران پنهان همچنان کنترل خود را حفظ خواهند کرد؟ آینده این پرسش را پاسخ خواهد داد.