“سردبیر: شاپور –ت”
جمهوری اسلامی در تمام چهار دهه حیات خود همواره در تنگنا زیسته است. هر بار که فشار خارجی یا داخلی شدت یافته، سران حکومت در ظاهر مقاومت کردهاند اما در عمل، بهای سنگینی را از جیب مردم پرداختهاند. تجربه برجام، تحریمها، و حتی بحرانهای داخلی نشان داده است که این نظام در بزنگاهها تسلیم میشود؛ ولی پیش از آن، منابع انسانی، اقتصادی و حیاتی ایران را به قربانگاه میبرد.
این روند نشانهی افول است؛ افولی که نه مقطعی، بلکه ساختاری و همیشگی است. وقتی حکومتی برای بقا ناچار است مدام از آینده مردم و نسلهای بعدی خرج کند، سقوط آن نه یک احتمال، بلکه یک سرنوشت است. اما نکته مهم اینجاست: این سقوط خودبهخود به آزادی و رفاه مردم منجر نمیشود.
توهم سقوط خودکار
برخی میگویند جمهوری اسلامی خودش فرو میپاشد. اما این توهمی بیش نیست که اتفاقاً از سوی خود حاکمان تقویت میشود. آنها با این روایت، جامعه را منفعل میخواهند. در حالی که تاریخ نشان میدهد هیچ حکومتی فقط با فرسودگی درونی سقوط نکرده است؛ بلکه این مردم بودهاند که با ورود مستقیم به صحنه، سرنوشت خود را رقم زدهاند. اگر ملت منتظر بماند، تنها هزینهها بیشتر میشود و زمان از دست میرود.
بازیهای تبلیغاتی برای سرگرمی
جمهوری اسلامی برای پنهانکردن بحران اصلی، مدام سناریوهای تازه میسازد. یک روز تهدید جنگ خارجی، روز دیگر مذاکرات هستهای، و گاه بحرانهایی مانند کمبود آب. اما آیا واقعاً کمآبی در ایران فقط نتیجه تغییرات اقلیمی است؟ خیر. سوءمدیریت و تصمیمهای ویرانگر حکومتی، منابع آبی کشور را نابود کرده است. حالا همین بحران را به ابزاری برای سرگرم کردن مردم بدل کردهاند، تا ذهن جامعه از پرسش اصلی منحرف شود: چرا کشوری با این همه ظرفیت، باید به چنین فلاکتی برسد؟
مسئولیت مردم
مردم باید بدانند که جمهوری اسلامی خودبهخود کنار نمیرود. آنها باید تصمیم بگیرند که آیا همچنان نظارهگر باقی میمانند یا به میدان میآیند. هیچ تغییر واقعی بدون فشار اجتماعی و مطالبهگری گسترده اتفاق نخواهد افتاد. امروز بیش از هر زمان دیگر، آگاهی و اقدام جمعی تنها راه عبور از افول حکومت و ساختن آیندهای تازه است.