“سردبیر: شاپور –ت”
در ماههای گذشته، ایران شاهد موجی از آتشسوزیهای مشکوک در پالایشگاهها، ساختمانهای دولتی، انبارهای تسلیحاتی و مراکز حساس نظامی بوده است. اگرچه جمهوری اسلامی در اغلب موارد سعی دارد علت این حوادث را به نشت گاز یا خطای انسانی نسبت دهد، اما تحلیلگران امنیتی و نهادهای اطلاعاتی بینالمللی بر این باورند که بخشی از این رخدادها نتیجه عملیاتهای مخفی اسرائیل علیه زیرساختهای حساس جمهوری اسلامی است؛ بخشی دیگر اما، احتمالا سناریویی طراحیشده از سوی خود رژیم است — تکرار الگوی «مسمومیتهای زنجیرهای دانشآموزان دختر» پس از اعتراضات ۱۴۰۱.
جنگ پنهان، آتشهای آشکار
در جنگ بیصدای ایران و اسرائیل، آتشسوزی به ابزاری مرگبار بدل شده. اسرائیل، که در سالهای اخیر عملیات سایبری و فیزیکی متعددی علیه برنامههای هستهای و موشکی ایران انجام داده، حالا آشکارا تمرکز خود را بر تضعیف توان دفاعی و روانی جمهوری اسلامی گذاشته است. حمله به مراکز حساس در اصفهان، نطنز و پارچین نشان داد که «خط قرمزها» مدتهاست شکسته شدهاند.
در این میان، حکومت ایران نهتنها ناتوان از پاسخ مؤثر است، بلکه برای حفظ چهره پوشالیاش نزد مردم، برخی آتشسوزیها را به صحنهسازی تبدیل کرده — ساختمانهایی که در ظاهر فرسودهاند اما در عمل هدف طراحی روانی رژیم هستند. سوختن یک دادگاه قدیمی، مدرسه متروکه یا اداره نیمهتعطیل، بخشی از بازی قدیمی حکومت با افکار عمومی است: بیخبری، ترس، انکار.
تکرار سناریوی مسمومیتها
همانگونه که پس از خیزش ۱۴۰۱، موجی از مسمومیتهای هدفمند در مدارس دخترانه ایران به راه افتاد — تا هم خانوادهها را بترساند، هم خاطره اعتراضات را تخریب کند — حالا نیز آتشسوزیها به ابزاری برای جنگ روانی بدل شدهاند. اما اینبار هدف نه صرفاً سرکوب مردم، بلکه انحراف افکار عمومی از ضعف شدید رژیم در مقابل عملیاتهای خارجی است.
جمهوری اسلامی که روزی در نفی تاریخ ایران باستان، کوروش، داریوش و تمدن پیش از اسلام سخن میگفت، امروز در سراشیبی سقوط، دست به دامن همان نمادهایی شده که سالها کوشید حذفشان کند. نمایشهای رسانهای، توسل به اسطورههای تاریخی، و دم زدن از «وحدت ملی»، همگی گواهی بر استیصال حکومتی است که در مدیریت بحران، پاسخ به تهدید خارجی و جلب حمایت داخلی ناتوان است.
مردم ایران: گروگان آتش و انتقام
بزرگترین قربانی این سناریو نه ساختار نظامی است و نه نهادهای امنیتی — بلکه مردم عادی هستند؛ همانها که در ساختمانهای بدون استاندارد میمیرند، در مدارس مسموم میشوند، در سکوهای نفتی گرفتار حریق میشوند، و در عینحال، از سوی حکومتی که خود را مالک جان و مال آنها میداند، به خیانت و بیدینی متهم میشوند.
جمهوری اسلامی در این بازیِ مرگبار، نه به دنبال اصلاح است و نه آماده عقبنشینی؛ تنها هدفش «زمانخریدن» است تا شاید در فرصت مناسب، دوباره با انتقام از مردم، نفسی تازه کند.
نتیجهگیری:
رژیمی که در بحرانهای داخلی و تهدیدهای خارجی فروپاشیده، حالا با «آتش» بهدنبال کنترل روانی جامعه است. اما این آتشافروزیها، بهجای خاموشکردن اعتراضها، شعلهورکننده خشم ملت خواهد بود. و شاید، این بار دیگر فرصتی برای انتقامگیری از مردم باقی نماند.