سردبیر: شاپور – ت
تحلیلی بر تداوم سرکوب و محرومیت منوچهر بختیاری، پدر دادخواه آبان
در آن سوی دیوارهای بلند و بیروح زندان چوبیندر قزوین، مردی ایستاده است که نه صرفاً یک زندانی، بلکه صدای بلند دادخواهی نسلی زخمیست. منوچهر بختیاری، پدر پویا، این روزها نه تنها از آغوش خانواده که حتی از ابتداییترین حقوق انسانیاش محروم شده؛ هفده روز است که حق تماس تلفنی ندارد، و ایام نوروز را در تنهایی سلول انفرادی به سر برده است. نوروز، زمانی برای دیدار، برای خانه، برای مهر؛ اما برای او، تبدیل شده به نماد دیگری از رنج بیپایان.
سکوتی که بر تماسهای تلفنیاش سایه انداخته، ادامه همان سانسور تاریخی است که سالهاست سعی دارد فریاد «عدالت» را خاموش کند. اما آیا میتوان پدری را که پارهتنش را در میان خون و فریاد جوانان آبان از دست داده، و با دستان خالی وارد میدان دادخواهی شده، با قطع یک خط تلفن خاموش کرد؟
از روزی که پویا در مهرشهر کرج با شلیک مستقیم جان باخت، منوچهر بختیاری نه آرام نشست و نه سکوت کرد. به جای مرثیه، فریاد زد. به جای عقبنشینی، ایستاد. و این ایستادن بود که هزینه داشت: زندان، تبعید، شلاق، اتهامات پیدرپی و حالا، انفرادی در نوروز.

پروندههای قضاییاش، یکی پس از دیگری چون دامهایی پیچیده به پای او افتادهاند. آخرین حکم، ۱۳ ماه و ۱۵ روز زندان بابت “نشر اکاذیب” بود؛ و پیش از آن، حکمی سنگینتر با ۱۸ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق که دیوان عالی کشور فعلاً آن را به استان البرز بازگردانده است. در تمام این سالها، چیزی که از او گرفته نشده، عزمیست که به راهی روشن باور دارد؛ راهی که از خون پویا آغاز شد و به مطالبه روشن عدالت ختم میشود.
حتی حالا که دوران یکی از محکومیتهایش پایان یافته، دستگاه سرکوب هنوز دست از سرش برنداشته. انتشار یک فایل صوتی از زندان، بهانهای شد برای گشودن پروندهای تازه؛ گویی که جرم اصلی منوچهر بختیاری، همانا پدر بودن برای یک شهید راه آزادیست.
در تحلیل این وضعیت، میتوان گفت که آقای بختیاری دیگر فقط یک چهره فردی نیست؛ او نماد ایستادگی خانوادههاییست که فرزندانشان در خیابانهای ایران جان دادند و بازماندگانشان، یا در سوگ ماندند، یا در سلول. او صدای درون آن شکاف عمیق میان حکومت و مردمیست که دیگر پرسشهایشان را پنهان نمیکنند.
چه چیز از یک نظام میماند وقتی حتی «حق تماس» را از یک پدر عزادار دریغ میکند؟ شاید تنها همین زندانها، همین احکام، همین دیوارهایی که بهزودی نیز، به روایتی از سقوط بدل خواهند شد.
منوچهر بختیاری، با تمام زخمهایش، ایستاده است؛ پشت دیوارهایی که دیر یا زود فروخواهند ریخت. و این صدا، هرقدر هم که خاموش شود، دوباره باز خواهد گشت؛ با پژواکی بلندتر، از زبان ملتی که فراموش نمیکند.