سردبیر: شاپور –ت
بازار ارز و طلا در ایران وارد مرحلهای بیسابقه از بیثباتی شده است؛ نه صرفاً بهدلیل تحریمها یا تغییرات سیاست جهانی، بلکه بهخاطر انباشت بلندمدت سیاستهای ناکارآمدی که جمهوری اسلامی طی چهار دهه دنبال کرده است. اکنون با بازگشت دونالد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا، تنشها بار دیگر بالا گرفته، اما آنچه کشور را در این وضعیت متزلزل نگه داشته، نه بازگشت یک رئیسجمهور خارجی، بلکه ناتوانی ساختاری رژیم ایران در مدیریت بحران، تصمیمگیری شفاف و پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه است.
عقبنشینیهای بیثمر؛ وقتی مذاکره نتیجه نمیدهد
در ماههای اخیر، جمهوری اسلامی که همواره مذاکره مستقیم با آمریکا را تابو میدانست، زیر فشار بحران اقتصادی و اجتماعی، ناچار به عقبنشینی از مواضع سنتی خود شد. با این حال، همانگونه که تجربه بارها نشان داده، تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی بهجای استراتژی، فقط تاکتیکِ بقا را دنبال کند، هیچ مذاکرهای—even با کوتاهآمدن—به نتیجهی پایدار نخواهد رسید. بازارها نیز همین را دریافتهاند: عقبنشینی بدون برنامه، فقط نشانهی ضعف است، نه قدرت تصمیمگیری.
دلار دوباره جهش کرد؛ سرمایه اجتماعی در حال فروپاشی
پس از افت کوتاهمدت دلار از مرز ۱۰۰ هزار تومان به حدود ۷۸ هزار، حالا دوباره نرخ ارز از مرز ۸۵ هزار تومان گذشته است. این جهش، نشانهی فروپاشی اعتماد عمومی به نظام اقتصادی کشور است؛ نظامی که طی سالها نهتنها توان تولید ثروت و جذب سرمایه را از دست داده، بلکه با چاپ بیرویه پول، فساد ساختاری، انحصارگرایی اقتصادی و ناکارآمدی سیاستهای ارزی، عملاً مردم را به سمت خرید دلار و طلا سوق داده است.
طلا، نماد فرار از ریال
سکه امامی حالا از مرز ۷۷ میلیون تومان گذشته و طلای ۱۸ عیار نیز به نزدیک ۷ میلیون تومان رسیده است. این فقط یک نمود قیمتی نیست، بلکه تصویر روشنی از بیاعتمادی مردم به پول ملی و سیاست پولی حاکمیت است. در کشوری که سیاستگذاری آن بر اساس ایدئولوژی و امنیتمحوری است، نه عقلانیت اقتصادی، سرمایهها نه به تولید میروند، نه به بازار رسمی؛ بلکه یا بهسمت خروج از کشور حرکت میکنند یا به پناهگاههای سنتی مانند طلا.
منشأ بحران؛ نظامی که نمیخواهد تغییر کند
مشکل اساسی اینجاست: حتی اگر تحریمها کاهش یابند یا مذاکرات پیشرفت کند، هیچ آیندهای در اقتصاد ایران متصور نیست مگر آنکه حاکمیت سیاستهای کلان خود را تغییر دهد. ریشهی بحران، نه ترامپ است، نه بایدن، نه تحریمها و… . ریشهی بحران در ساختار بسته، غیردموکراتیک و غیرپاسخگوی جمهوری اسلامی است که منافع خود را بر رفاه مردم ترجیح میدهد و با نگاه امنیتی، سیاسی و نظامی، اقتصاد را قربانی ماندگاری قدرت کرده است.
چه باید کرد؟
تا وقتی نظام به اصلاحات بنیادین تن ندهد—شامل شفافیت، پایان دادن به فساد نهادینه، استقلال بانک مرکزی، کنار گذاشتن سیاستهای تنشزا و پذیرفتن مشارکت واقعی مردم در حکمرانی—هیچ بستهی اقتصادی و هیچ مذاکرهای، نمیتواند اقتصاد ایران را نجات دهد. دلار و طلا تنها نشانهی ظاهری فروپاشی اعتماد ملیاند. آنچه در حال ریزش است، ستونهای ناپایدار حکمرانی ناکارآمد است.