“سردبیر: شاپور –ت”
به نظر میرسد تضعیف ایران دیگر یک احتمال نیست. این پروژه، چندلایه و هدفمند پیش میرود. غرب با حوصله و گامبهگام آن را اجرا میکند. این طرح فقط سیاست خارجی و توان دفاعی را هدف نمیگیرد. بلکه اقتصاد، محیط زیست، بافت اجتماعی و فرهنگ را هم نشانه میرود. هدف، تحویل ایران بحرانزده و بیقدرت به مردم پس از کنار رفتن حکومت است. کشوری که نتواند جایگاه گذشته خود را در منطقه بازیابد.
از کریدور زنگزور تا خشکی سرزمین
تحولات ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی، ایران را در موقعیت دشواری قرار داده است. پروژه کریدور زنگزور، ضربهای جدی به مسیرهای ترانزیتی کشور وارد میکند. این کریدور، ایران را از بخشی از راههای ارتباطی بینالمللی حذف میکند. در نتیجه، نفوذ اقتصادی و تجاری کشور کاهش مییابد.
علاوه بر این، بحران زیستمحیطی نیز به پیشروی برنامه تضعیف ایران کمک میکند. خشک شدن دریاچه ارومیه، رودخانهها و تالابها، روند «زمینسوختهسازی» را سرعت میبخشد. غرب از این ضعفها برای پیشبرد اهداف خود نهایت استفاده را میبرد.
فروپاشی اجتماعی و بیثباتی فرهنگی
در کنار فشار خارجی، سیاستهای داخلی ناکارآمد حاکمان جمهوری اسلامی نیز بحران را عمیقتر کرده است. آمار طلاق با سرعتی نگرانکننده رو به افزایش است. همزمان، کاهش همبستگی اجتماعی و گسترش فساد، پایههای جامعه را سست کردهاند. بحران معیشتی نیز این چرخه را تشدید میکند. در نتیجه، توان جامعه برای مقاومت در برابر فشارهای خارجی کاهش مییابد و نفوذ سیاسی و فرهنگی غرب آسانتر میشود
خطر تسلط بر تنگه هرمز
یکی از سناریوهای مهم آینده، کنترل تنگه هرمز توسط غرب است. این گذرگاه، قلب صادرات انرژی جهان محسوب میشود. اگر ایران کنترل آن را از دست بدهد، مهمترین اهرم ژئوپلیتیکی کشور نابود میشود. چنین رویدادی، حذف کامل قدرت ایران از معادلات منطقهای را رقم میزند.
ایران فردا؛ آزاد اما بیقدرت
با ادامه این روند و با توجه به شرایط موجود، سقوط جمهوری اسلامی در آیندهای نهچندان دور محتمل است. حتی در صورت تغییر حکومت، یک ایران ضعیف باقی خواهد ماند؛ کشوری بدون منابع آبی و بدون نفوذ ژئوپلیتیکی، و جامعهای گرفتار بحران اجتماعی و اقتصادی. این همان هدف نهایی سناریوی تضعیف ایران است؛ یک ایران آزاد، اما ناتوان از ایفای نقش مؤثر در منطقه و جهان.