این مطلب را با بخشی از صحبت های آقای پزشکیان در سازمان ملل متحد آغاز میکنیم.
گزیده ای از سخنان وی:
1- ما حاضریم تسلیحات نظامی و اسلحه خود را کنار بگذاریم به شرطی که اسرائیل نیز چنین کند.
2- ما به دنبال صلح و دوستی هستیم و به دنبال بی ثباتی در منطقه نیستیم .
3 -آمریکا مثل برادر ماست.
در این سخنرانی مسائل متعددی مطرح شد که قابل تامل است اما با این که دارای نکات مهمی بود در این مقال به آن نمیپردازیم.
نگاهی به سخنرانی های رئیس جمهورهای ایران در سازمان ملل از سال 1378 شمسی تا کنون میاندازیم:
محمد خاتمی؛ وی بحث گفتگوی تمدن ها را در مقابل نظریه برخورد تمدنهای ساموِِئل هانتینگتون مطرح کرد که مورد استقبال اعضای سازمان ملل قرار گرفت و کوفی عنان سال 2001 را سال گفتگوی تمدنها نامید.
حسن روحانی؛ وی با شعار ( با کدخدا باید مذاکره شود ) برجام را امضا کرد. قرار بود جمهوری اسلامی با دنیا وارد مذاکره شود.
و هم اکنون نوبت پزشکیان بود البته در یک سطح پایینتر و اینکه دست جمهوری اسلامی برای همه رو شده است، هم برای مردم ایران و هم برای کشورهای جهان.
سیاست خارجی
سیاست خارجی به معنی دنبال کردن منافع کشور در سطوح بین المللی در رابطه با جوامع، دولتها و کشورهای دیگر تعریف میشود.
سیاست خارجی کشورهای مختلف با هم متفاوت است. سیاست خارجی هر کشور در طول زمان تغییر پیدا میکند. بنا به گفته چرچیل : ما منافع دائمی داریم نه دوست و دشمن دائمی.
روابط بین الملل:
روابط بین الملل به مطالعه روابط بین کشورها ، سازمانهای بین دولتها، سازمانهای غیر دولتی بینالمللی و شرکت های چند ملیتی می پردازد. در واقع سیاست خارجی یک دولت معینی را تجزیه و تحلیل و تنظیم میکند.
دولت جمهوری اسلامی همیشه روحیه انقلابی داشته و خامنه ای میگفت: من رهبر انقلابی هستم بهعبارتی رهبر دیپلماسی نیستم. خامنه ای همیشه با حالت تهاجمی به دنیا می نگریست. بهعنوان نمونه وقتی برجام امضاء شد و وی مشاهده کرد که شرکتهای آمریکایی استقبال کردند و تمایل برای حضور در کشور ایران را دارند، (از شرکت های هواپیمایی گرفته تا شرکت های خودرو سازی) در عمل زیر میز زد و اجازه نداد شرکت های آمریکایی وارد ایران شوند . و به همین دلیل زمانیکه ترامپ رئیس جمهور شد (چون دید منافع آمریکا تامین نشده) برجام را پاره کرد.
جمهوری اسلامی با شعار حسینیه کردن کاخ سفید به دنبال محو اسرائیل بوده است، و این یعنی نسل کشی و جنایت علیه بشریت. جمهوری اسلامی هرگز نه گفتگوی تمدن ها را دنبال کرد و نه الان به دنبال صلح و ثبات جهانی است.
سوالهای دیگری که مطرح می شود این است که فرض کنید اسرائیل را تصرف کرده و کاخ سفید را حسینیه کردند بعدش قرار چه کاری را انجام بدهند؟
گشت ارشاد راه بی اندازند؟
حجاب را اجباری کنند؟
فساد و اختلاس و جنایت کنند تا امام زمان ظهور کند؟
محیط زیست را نابود کنند و از افراد ولایی به جای افراد متخصص استفاده کنند؟
به دنبال تفکیک زنان و مردان باشند؟
پخمه سالاری را در دنیا رواج دهند؟
اینترنت را در دنیا محدود کنند؟ و یا هزاران کار نابود کننده و احمقانه دیگر…
سیاست داخلی جمهوری اسلامی
ژن جمهوری اسلامی را با دشمن زایی، جنگ و حمله به غیر مسلمانان و… ایجاد کردهاند . در سیاست داخلی جمهوری اسلامی در حالی که به حقوق اقلیتهای مذهبی توجه نکرده و حتی حقوق شهروندی افراد مثل بی خدایان، بهاییان و… را رعایت نمی کند، چگونه می خواهد با حقوق افراد دیگر در جهان را مقابله کند بنابر قاعده اول باید از جامعه خودش شروع کند.
اگر رهبری بخواهد از ایدئولوژی خودش عقب نشینی کند در اصل موجودیتش زیر سوال می رود. و این شکاف بزرگی بین اطرافیانش و افراد مذهبی تندرو ایجاد خواهد کرد و حمایت آنها را از دست خواهد داد.و اگر عقب نشینی نکند حمایت آحاد مردم را از دست خواهد داد.
“اکثریت مردم که مخالف این ایدئولوژی هستند حق دارند از حاکمیت بپرسند این همه سرمایه مردم ایران را خرج حماس و حزب الله و گروههای نیابتی کردید، کجا رفته است؟”
جمهوری اسلامی همانند چوبی است که روی اره قرار دارد نه راه پیش دارد و نه راه پس، چه جلو برود و چه عقب برود، بریده خواهد شد. یکی از ویژگیهای سیاست منعطف بودن آن است، مسئلهای که جمهوری اسلامی متوجه آن نیست، و این بهخاطر ایدئولوژیک بودن آن در سیاست داخلی و خارجی است و به همین دلیل نمی تواند وارد گفتمان سیاسی واقعی بشود.
اگر به آمریکا و کانادا نگاهی بیندازیم مشاهده می کنیم، حداقل دو حزب مرکزی فعالیت میکنند؛ در صورتیکه در جمهوری اسلامی دو گروه اصولگرایان و اصلاح طلبان وجود دارد که تشکیلات حزبی هم نیستند. تفاوت اصولگرایان و اصلاح طلبان در این است که اصلاح طلبان برش ندارند و نمیتوانند تاثیرگذار باشند و نظرات خود را عملیاتی کنند. یا رهبری با طرز تفکرش به آنها اجازه فعالیت نمی دهد و اگر هم اجازه بدهد افراد تندرو در مقابل آن ها می ایستند.
نقش مجتبی خامنه ای و حسن خمینی در سیاست داخلی ایران:
ابراهیم رئیسی که حامی روس ها بود و روس ها هم از وی حمایت می کردند به یک باره از صحنه سیاست حذف شد. در این دوران رابطه جمهوری اسلامی با غرب به بن بست رسیده بود و دانستن این حقیقت که ترامپ هم که کاندید ریاست جمهوری در آمریکا شده و احتمال انتخاب وی بالا است؛ به همین دلیل جمهوری اسلامی با حذف رئیسی به دنبال آوردن یک اصلاح طلب که رویکرد به سمت غرب داشته باشد بود پس پزشکیان را آوردند تا نشان دهند که ما به سمت آمریکا و غرب روی آوردهایم. مجتبی خامنهای هم نگاه به غرب دارد و میتواند به عنوان یکی از کاندیداهای رهبری در آینده باشد.
پس از منفجر شدن پیجرها و بیسیم های حزب الله لبنان و قطع و وسایل الکترونیکی مجتبی دروس آنلاین خودش را تعطیل کرد که اتفاقی برای وی نیفتد. همچنین چهره خود را رونمایی کند تا مردم وی را بیشتر ببینند تا وی به مرور آماده رهبری شود.
نکته بسیار مهم دیگر نمایان شدن حسن خمینی است که ظاهرا محدودیتهای وی را برداشتهاند. وی به صدا و سیما می آید و اظهار نظر میکند؛ از رهبری دفاع می کند و دیگر منتقد وی نیست. این تغییر نشان می دهد در سطوح بالایی حکومت اتفاقاتی در حال رخ دادن است. از یک طرف نشان میدهند که متحد هستند و نمی خواهند نظام فرو بریزد و از طرف دیگر چون فامیل خامنه ای در نزد مردم ایران بدنام هستند و مشروعیت لازم را ندارند احتمالا می خواهند مسئولیتهای کلیدی را به مجتبی خامنهای بدهند و رهبری را به حسن خمینی واگذار کنند. تا اینبار حداقل به صورت دو نفری یا شورایی کشور را اداره کنند. که این خودش باعث شکافهای بیشتر در جامعه میشود.
همانطور که می دانیم و میدانید برای روحانیت بهشت و جهنم و اسلام و خدا مهم نیست، مهم برای آن ها کسب قدرت، ثروت و حفظ نظام برای مال اندوزی است.
گروه کوچک دیگری نیز به نام جبهه پایداری وجود دارد که منتقد خامنهای است و تمایل دارد که رهبری را بدست بگیرد. اما شخص مورد نظری را برای این پست ندارد. این جبهه را بعد از مصباح یزدی و امروزه با نام سعید جلیلی و دانشگاه امام صادق می شناسیم. قبلا سعید جلیلی به نفع رئیسی کنار رفته بود تا وی رئیس جمهور شود.
امروز جنگ با اسراییل برای محو شدن آن با شکست مواجه شده است. نه تنها اسرائیل محو نشد، پس از حمله ۷ اکتبر، حماس نابود شد، شیخ حسن نصر الله هم کشته شد و حزب الله هم قد راست نکرد. جمهوری اسلامی که می خواست با غرب مبارزه کند و اسرائیل را محو کند در عمل خودش در حال محو شدن است. حکومت این طور در جامعه القا کرده که خامنهای با امام زمان در ارتباط است.
اما مردم از دین عبور کردهاند. در واقع حکومت روحانیون بزرگترین ضربه رو به دین اسلام زدهاند. این کار دشمن و یا نیروهای دیگر نبود بلکه عملکرد خود روحانیون بود.
این روش آن ها نشان داد که نمی توان بدون هیچ برنامه ای به صورت هیئتی به اسرائیل حمله کرد. در حالی که اسرائیل برای انفجار پیجرها و بیسیمها از 10 سال پیش برنامه ریزی کرده بود. این کشور با استفاده از تکنولوژیهای نوین و مدرن الکترونیکی و پیشرفته به دشمنانش حمله کرد.
زمان قاجار و در جنگ با روسیه یادمان نرفته که روحانیون میگفتند ما دعا میکنیم و خدا بندگان شیعهاش را تنها نمیگذارد، پس بروید و با روسیه بجنگید. که در عمل در برابر تکنولوژی آن زمان روسیه شکست خوردند و کلی از سرزمین مادریمان را از دست دادیم.
مردم باید پرسشگر باشند و از تمام روحانیون و مسئولین کشوری بخواهند که نسبت به هزینه کردن ثروت مردم برای گروهای نیابتی پاسخگو باشند. بگویند چگونه بعد از چند دهه سرمایه گذاری و هزینه کردن اسرائیل توانست ظرف چند ساعت و چند روز کل سیستم حزب الله را از کار بیندازد. نباید اجازه داد آخوندها برای ایرانی ها که تمدن ساز بودهاند تصمیم گیری کنند.
اگر جمهوری اسلامی با غرب به صورت راهبردی و واقعی وارد مذاکره شده قوانین و شرایط موجود در غرب را بپذیرد در عمل دیگر جمهوری اسلامی نخواهد بود زیرا هویت خود را از دست می دهد.
نتیجه می گیریم که مردم ایران نه تنها از جمهوری اسلامی گذر کرده بلکه از دین اسلام هم گذر کردهاند. از جمهوری اسلامی و ایدئولوژیاش چیزی جز جنازه متعفن باقی نمانده است که با ضربتی فرو خواهد ریخت.
حال باید دید جمهوری اسلامی در این بن بستی که در سیاست داخلی و خارجی گرفتار آن شده چه زمانی فرو می ریزد؟