بخش اول
مقدمه
همانطور که بارها درباره تغییر نقشه خاورمیانه یا مفهوم “خاورمیانه بزرگ” شنیدهایم—مفهومی که بارها توسط ایالات متحده و اسرائیل مطرح شده است—این مقاله تلاش دارد در دو بخش به بررسی این موضوع بپردازد. در بخش نخست، به نظریات جغرافیای سیاسی از دیدگاه مکیندر و نیکولاس اسپایکمن پرداخته و مفاهیم “هارتلند” و “ریملند” را بررسی خواهیم کرد. سپس، نگاه ایالات متحده به ایران را مورد واکاوی قرار میدهیم. در بخش دوم، بهطور مفصل به تحلیل تغییرات احتمالی نقشه خاورمیانه بر مبنای این نظریات خواهیم پرداخت و روندهای آتی منطقه را بررسی خواهیم کرد.
نگاهی کلی به جایگاه جمهوری اسلامی ایران
پیش از پرداختن به نظریه “هارتلند”، لازم است نگاهی کلی به نقش جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم:
- مبارزه با اسرائیل
- تضاد منافع با غرب و مدرنیته
- تغییر گرایشهای سیاسی در ایران بر اساس ایدئولوژی شیعه و تضاد آن با منافع ملی
در ایران، سه رویکرد کلی در حوزه سیاست و هویت ملی قابل مشاهده است:
- آرمانشهر سوسیالیستی
- امت اسلامی در برابر ملیگرایی
- نگاه ملی و هویت ایرانی (که شاید بهتر باشد به جای “ایرانشهری” از اصطلاح “فلات ایران” استفاده شود).
امروزه، نگاه ملیگرایانه در میان مردم ایران در حال رشد است و در مقابل، دیدگاه “امت اسلامی” و “شیعهگرایی” در حال تضعیف است.
نظریه “هارتلند” (Heartland) از دیدگاه مکیندر
آلفرد ماهان، استراتژیست آمریکایی (1840-1914)، بر این باور بود که قدرت دریایی، کلید تسلط یک کشور بر جهان است. در مقابل، هالفورد مکیندر (1861-1947)، دانشمند بریتانیایی، نظریه “هارتلند” را مطرح کرد که نقطه مقابل دیدگاه ماهان بود.
در قرن نوزدهم، بریتانیا قدرت بلامنازع جهانی بود و امپراتوری آن به گسترهای رسیده بود که “خورشید در آن غروب نمیکرد”. اما ظهور قدرتهایی چون آلمان و روسیه، متفکران بریتانیایی را به چالش کشید و در این میان، مکیندر نظریه “هارتلند” را برای حفظ تسلط بر مستعمرات بریتانیا مطرح کرد.
مکیندر بر این باور بود که آفریقا، اروپا و آسیا یک واحد جغرافیایی به نام “آفرو-اوراسیا” (Afro-Eurasia) را تشکیل میدهند که او از آن با عنوان “جزیره جهانی” یاد میکرد.
منطقه هارتلند شامل:
- اروپای شرقی
- شمال ایران
- آسیای مرکزی
- مغولستان
- بخشی از چین
- روسیه و سیبری
طبق نظریه مکیندر، هر کس کنترل “هارتلند” را در اختیار داشته باشد، جزیره جهانی (آفرو-اوراسیا) و در نهایت کل جهان را تحت سلطه خواهد گرفت.
توسعه نظریه مکیندر
مکیندر به مرور نظریه خود را اصلاح کرد و مفاهیمی مانند “هلال درونی” (Inner Crescent) و “هلال بیرونی” (Outer Crescent) را به آن افزود:
- هلال درونی: شامل بخشهایی از اروپا، ایران و هندوستان است. اتحاد این مناطق با “هارتلند”، تهدیدی جدی برای قدرتهای جهانی محسوب میشود.
- هلال بیرونی: شامل استرالیا، آفریقا و قاره آمریکا میشود.
خلاصه نظریه مکیندر:
- کسی که بر اروپای شرقی مسلط شود، هارتلند را تحت کنترل خواهد گرفت.
- کسی که هارتلند را کنترل کند، بر آفرو-اوراسیا تسلط خواهد داشت.
- کسی که بر آفرو-اوراسیا تسلط یابد، بر جهان حکومت خواهد کرد.
آلمان در جنگ جهانی دوم بر اساس همین نظریه، تلاش کرد هارتلند را در اختیار بگیرد اما در نهایت شکست خورد. پس از آن، اتحاد جماهیر شوروی نیز همین استراتژی را دنبال کرد و تلاش نمود تا با تسلط بر اروپای شرقی، به قدرت جهانی تبدیل شود. در این راستا، جرج کنان، استراتژیست آمریکایی، نظریه “سد نفوذ” (Containment) را مطرح کرد که بر جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در “هلال درونی” تمرکز داشت.
چرا روسیه (شوروی) در توسعه پایدار موفق نبود؟
- اقلیم سرد و خشک این کشور
- عدم دسترسی به آبهای گرم و دریاهای آزاد
- وسعت زیاد و هزینههای بالای زیرساختی (بر خلاف انگلستان که کشور کوچکی بود و به چنین هزینههایی نیاز نداشت)
نظریه “ریملند” (Rimland) از دیدگاه نیکولاس اسپایکمن
نیکولاس اسپایکمن، جغرافیدان آمریکایی، نظریهای مشابه مکیندر ارائه داد، اما او معتقد بود که کنترل “ریملند” (حلقه حاشیهای) از اهمیت بیشتری نسبت به “هارتلند” برخوردار است. بر خلاف مکیندر که معتقد بود “حاکم هارتلند، حاکم جهان است”، اسپایکمن استدلال میکرد که “حاکم ریملند، حاکم بالقوه جهان خواهد بود”.
اهمیت ریملند چیست؟
- دسترسی به آبهای آزاد و سواحل گرم
- منابع معدنی و انرژی غنی (از جمله نفت و گاز) – مانند ایران که اهمیت بیشتری از “هارتلند” دارد
مناطق ریملند شامل:
- کل اروپا
- ترکیه
- فلات ایران
- شبهجزیره عربستان
- نیمه جنوبی چین
- هند
- نوار شرقی روسیه
اهمیت ریملند در جنگ سرد
- طرح مارشال – حمایت اقتصادی آمریکا از اروپا برای جلوگیری از نفوذ شوروی
- پذیرش ترکیه در ناتو – جلوگیری از دسترسی شوروی به دریای آزاد از طریق تنگه بسفر
- پیمان بغداد – جلوگیری از دسترسی شوروی به خلیج فارس
- پیمان سیتو – اتحاد کشورهای جنوب شرقی آسیا علیه نفوذ شوروی
- حمایت آمریکا از اقتصاد چین – تضعیف شوروی از طریق همکاری اقتصادی با پکن
برنامه آمریکا برای آینده ایران
پیش از انقلاب، ایران نقش “ژاندارم منطقه” را داشت اما انقلاب 1979 شرایط را تغییر داد. در آن دوران، شوروی در افغانستان کودتا کرد و ایران به حلقه مفقودهای در بازی بزرگ قدرتها تبدیل شد. آمریکا با حمایت از نیروهای مذهبی در ایران و افغانستان، سیاست موسوم به “کمربند سبز” را در پیش گرفت.
دلایل حمایت آمریکا از جمهوری اسلامی ایران در اوایل انقلاب:
- شعار “نه شرقی، نه غربی” – مقابله با شوروی
- ارائه ایدئولوژی جدید که بر منطقه تأثیرگذار بود
پس از فروپاشی شوروی در سال 1989، استراتژی آمریکا تغییر کرد و اکنون ایران بار دیگر در مرکز توجه ژئوپلیتیک آمریکا قرار گرفته است.
نتیجهگیری
تمرکز استراتژیک آمریکا بر شرق اروپا و شرق آسیا قرار دارد، اما کنترل ایران به عنوان بخشی از “ریملند” همچنان برای آمریکا اهمیت دارد. در صورت توافق احتمالی آمریکا و روسیه بر سر اوکراین، احتمال تغییر سیاستهای واشنگتن نسبت به ایران وجود خواهد داشت.
هدف نهایی آمریکا این است که با هزینهای کمتر، کنترل منطقه را حفظ کرده و تمرکز اصلی خود را بر مهار چین معطوف کند.
علی نظری نفوتی
تحلیلگر و پژوهشگر مطالعات بین المللی