مقدمه:
سال ۲۰۲۵ بهلحاظ سیاسی یکی از پیچیدهترین و سرنوشتسازترین سالهای اخیر بهشمار میرود. اما برای درک بهتر شرایط امروز، باید به ریشهها و روندهای تاریخی نظم جهانی پرداخت. تحولات اقتصادی، جنگهای تعرفهای، نوسانات بازارهای مالی، و تلاشها برای بازتعریف جایگاه قدرتها در نظم نوین جهانی، همه عواملی هستند که در این معادله نقش دارند.
در این مسیر، شناخت جایگاه ایران نیازمند درک سه نظم تاریخی است:
-
نظم برتون وودز (۱۹۴۴–۱۹۷۳)
-
نظم نیولیبرالیسم (۱۹۸۰–۲۰۱۶)
-
نظم نوین جهانی ترامپیسم (۲۰۱۶ به بعد)
در حال حاضر، کشورهای جهان در حال تقسیم به سه گروه هستند:
-
کشورهای سبز: دارای تعرفههای پایینتر، مشمول حمایت نظامی آمریکا، و دارای دسترسی آسان به دلار.
-
کشورهای زرد: وضعیت میانه با شرایط ناپایدار اقتصادی و دیپلماتیک.
-
کشورهای قرمز: در معرض تحریم، انزوا، یا جنگ تعرفهای.
اما جایگاه ایران در این دستهبندی، تحتتأثیر روند تاریخی نظمهای جهانی است.
۱. نظم برتون وودز (۱۹۴۴–۱۹۷۳)
اهداف و ساختار: نظم برتون وودز پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۴ با هدف ایجاد ثبات در نظام پولی بینالمللی شکل گرفت. این سیستم بر پایهی برابری ارزش ارزها با دلار آمریکا و پشتوانه طلا طراحی شد. کشورهای جهان اقتصاد خود را به دلار متصل میکردند و دلار نیز به طلا. آمریکا متعهد بود امنیت این کشورها را تأمین کند، حتی اگر به قیمت تقویت صنایع غیرآمریکایی تمام شود.
دلایل شکست:
-
عدم توازن در ذخایر طلا: چاپ بیشازحد دلار برای پوشش هزینههای نظامی و کسری بودجه.
-
افزایش تقاضا برای طلا: کشورهایی مثل فرانسه شروع به بازخرید دلار و تبدیل آن به طلا کردند.
-
تضعیف اقتصاد آمریکا: تورم بالا و رشد کند در دهه ۷۰ میلادی.
-
شوک نیکسون (۱۹۷۱): توقف یکجانبهی تبدیل دلار به طلا و فروپاشی رسمی سیستم برتون وودز.
۲. نظم نیولیبرالیسم (۱۹۸۰–۲۰۱۶)
با پایان برتون وودز، دنیا وارد نظم نیولیبرالی شد که از دهه ۱۹۸۰ با محوریت ریگان و تاچر شکل گرفت.
ویژگیها:
-
کاهش تعرفهها و تشویق تجارت آزاد
-
آزادی سرمایهگذاری و انتقال پول
-
نرخ ارز شناور (بدون وابستگی به طلا)
-
تضمین امنیت نظامی متحدین توسط آمریکا
در این نظام، صنایع کشورهای دیگر بهویژه چین، رشد چشمگیری داشتند و صادرات به آمریکا افزایش یافت. در مقابل، واردات به آمریکا محدود شد، که منجر به قدرتیابی دلار شد.
نتایج:
-
کشورهای در حال توسعه (از جمله چین) با استفاده از قوانین WTO توانستند اقتصاد خود را تقویت کنند.
-
آمریکا از تولید صنعتی فاصله گرفت و به واردکنندهی صرف تبدیل شد.
-
دلار تقویت شد، اما همزمان شاهد صنعتزدایی در داخل آمریکا بودیم.
ورود چین به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱، که از آن به عنوان «شوک چین» یاد میشود، ضربه نهایی به صنایع آمریکایی بود. هزینهی تولید در آمریکا بالا رفت و کارخانهها به کشورهای ارزانقیمت منتقل شدند.
در این میان، قدرت دلار باعث شد کشورها اوراق قرضهی آمریکا را بخرند و واشینگتن بدون محدودیت هزینه کند.
۳. پایان نظم نیولیبرال و ظهور ترامپیسم
با افزایش نابرابری و نابودی صنایع سنتی، در سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ با وعدهی «بازگرداندن آمریکا» انتخاب شد. او جنگ تجاری علیه چین را آغاز کرد تا با اعمال تعرفه، از صنعت داخلی محافظت کند. چین نیز مقابلهبهمثل کرد، اما جنگ تعرفهای نتوانست صنعت آمریکا را احیا کند.
جو بایدن، رئیسجمهور بعدی، سیاست متفاوتی در پیش گرفت: تزریق یارانههای کلان به صنایع داخلی که موجب افزایش بیشتر کسری بودجه شد.
۴. نظم نوین ترامپیسم (۲۰۲۴ به بعد)
با بازگشت احتمالی ترامپ به قدرت، او نظم جدیدی را دنبال میکند که ویژگیهای آن عبارت است از:
-
آمریکا دیگر نمیخواهد فقط نقش محافظ امنیت جهانی را بازی کند.
-
اولویت، احیای صنایع داخلی و کنترل واردات است.
-
دلار باید قدرتمند باقی بماند، اما بدون وابستگی به اقتصاد جهانی.
سه مرحله این نظم جدید:
-
هرجومرج تعرفهای
-
تعرفههای متقابل
-
مرحله توافق و بازطراحی نظم جهانی
نتیجهگیری (موقت):
ایران در این معادله باید تصمیم بگیرد در کدام دسته از کشورها قرار گیرد. نظم جهانی در حال بازآرایی است و فرصتها و تهدیدهای جدیدی برای کشورهایی مانند ایران بهوجود خواهد آمد.