مقدمه:
انتخابات ریاست جمهوری 1403 جمهوری اسلامی همراه با پیچیدگی های خاص خودش همراه بود به طوری که بسیاری از تحلیلگران در حوزه سیاست نتوانستند به درستی مسائل را تجزیه و تحلیل کنند که ناشی از چند متغیر بود
1- گذر مردم از اصولگرایان و اصلاح طلبان
2- پیدایش سبک جدیدی از مردم با بینش و تفکر متفاوت
3- ایجاد مفاهیم جدید در گفتمان و فرهنگ سیاسی ایران (این فرهنگ و فلسفه برگرفته از سیاست غربیها بود)
4- به جای متمرکز شدن روی دوگانه دو نامزد اصولگرا و اصلاح طلب، روی دوگانه بود یا نبود نظام سیاسی حاکم بر ایران باید متمرکز شد. حال با توجه به این مقدمه وارد مبحث اصلی خواهیم شد.
1- گذر مردم از اصلاح طلبان و اصولگرایان:
استاد ملکیان در مورد توسعه در ایران سه نکته را عنوان کرده است:
عقلانیت، اخلاق و قانون که به اختصار به توضیح هر کدام خواهیم پرداخت.
1- عقلانیت: وی معتقد است در جامعه ما ایدئولوژی حاکم است و بر عقلانیت می چربد و مانع از توسعه می شود زمانی جامعه به سمت جلو خواهد رفت که عقلانیت حاکم شود. خود عقلانیت هم تعریف خودش را دارد که آن را از عقل متمایز میکند. عقل مربوط به فرد است و براساس دلایل شخصی است در حالیکه عقلانیت یا خردورزی از بطن جامعه سرچشمه میگیرد و یک تفکر جمعی است.
2- اخلاق: قدرت آدمی در ارتباطاتش است و زیر بنای ارتباطات اخلاق است؛ پس قدرت آدمی در اخلاق است . بهعبارتی انسان فاقد اخلاق و اعتماد ارتباطات خود را از دست داده در نهایت قدرتش را از دست خواهد داد. حال نامزدهای ریاست جمهوری وعدههایی خواهند داد که در نهایت یا فراموش میکنند یا به دنبال عملیاتی کردن آن نیستند یا در نهایت به خاطر مصلحت نظام دنبال نمیکنند.
3- قانون: جامعه باید نظام مند و منطبق بر قانون اساسی بدون تبعیض باشد؛ در حالی که ولایت مطلقه فقیه میتواند قوانین را تعطیل کند زیرا قدرت و نفوذش بالاتر از قانون است . به همین خاطر جامعه دچار دور باطل شده و روند رو به جلو ندارد بنابراین ایران هرگز به توسعه دست نخواهد یافت.
چرا اصلاح طلبان موج ایجاد نکردند:
بر خلاف دوره های قبلی این بار اصلاح طلبان نتوانستند موج بزرگی به راه بیندازند حال باید دلایل را بررسی کرد، در زمان خاتمی بحث توسعه سیاسی و ایجاد جامعه مدنی مطرح شد، چون مبحث گفتمانها جدید بودند پس در ساختار سیاسی آن موقع ایران توانست موج بزرگی را ایجاد کند. هر چند با بسته شدن فلهای روزنامه ها و مجلات و اتفاقات دیگر به طور کلی مبحث توسعه سیاسی در ایران تعطیل شد. نکته مهم آن که ولی فقیه توانست فراتر از قانون عمل کند و با اعمال فشار بگیر و ببند کل روزنامه ها را تعطیل کند و خاتمی هم به لحاظ قانونی و اخلاقی پای وعدههایش نماند.
در زمان روحانی: وی صحبت کردن با کدخدا را مطرح کرد که منجر به حل و فصل کردن برجام میشد. وی موج بزرگی را ایجاد کرد به این امید که مشکلات اقتصادی جامعه حل شود اما در نهایت با شکست مواجه شد. اینبار شرکتهای آمریکایی می خواستند برای سرمایه گذاری وارد ایران شوند(به سان بویینگ یا شورولت و شرکت های بزرگ در صنعت نفت و گاز و… ).
اما خامنه ای(ولی فقیه) موافقت نکرد و اجازه ورود شرکت های آمریکایی را نداد و متاسفانه این هیچ نفع و یا دست آوردی برای آمریکایی ها نداشت و با این مخالفت برجام به شکست خورد و ترامپ هم آن را پاره کرد. این مخالفت نشان داد رهبری فراتر از قانون است.
1-اصلاح طلبان امروزی کلا برنامه مدونی ندارند که موج بسازند:
سیاستهای کلان و سیاست خارجی کشور که توسط رهبر تعیین می شود. از 18 وزارتخانه چند تا از آنها توسط رهبری یا با نظارت مستقیم او مشخص می شوند، به سان وزارت اطلاعات، وزارت کشور، وزارت ارشاد، وزارت دفاع، وزارت خارجه.
2- پیدایش سبک جدیدی از مردم با بینش و تفکری متفاوت:
به لحاظ جامعه شناختی سبک جدیدی از مردم با گرایشات و تفکرات متفاوت در جامعه ظهور کردهاند که هم خواهان درخواستهای متفاوتی هستند هم به لحاظ فلسفه سیاسی دچار دگرگونی عمیقی شدهاند. این سبک تفکر در مقابل کیان و اساس مذهب قرار گرفته وآن را به چالش میکشد . مردم در این سبک نوین میخواهند بخش فعالی در جامعه جهانی باشند، به سان میزبانی جام جهانی(چطور در کشور قطر که مسلمان هستند جام جهانی برگزار شد اما در ایران سیستم مخالف است). یا فرمولا وان در بحرین به عنوان کشور مسلمان برگزار شده چرا در ایران نمی تواند برگزار شود. به سان صنعت توریسم، چرا در ایران که کلی مکانهای تاریخی و دیدنی دارد مورد توجه قرار نمی گیرد، اما امروز آنچه در دبی، ترکیه حتی در عربستان که جاذبههای توریستی کمتری دارند م با سیاست های جمهوری اسلامی منافات دارد.
3- ایجاد مفاهیم جدید در گفتمان و فرهنگ سیاسی مردم:
در حالی که حکومت و حاکمان ایدئولوگ هستند و باورهای خود را حاکم بر جامعه کردهاند، جامعه بهدنبال مفاهیمی مثل اومانیسم یا انسان محوری در مقابل خدا محوری است یا به دنبال فردگرایی یا لذت بردن از زندگی و در نهایت به دنبال رفاه هستند، موردی که در جامعه ما وجود ندارد. مردم ایران عمر و جوانی خود را بدون لذت بردن از دست می دهند فقط به خاطر تفکرات ایدئولوژیک یک مشت عقب مانده فکری.همان دیگرانی که فرزتدان خودشان حاضر نیستد در کنارشان باشند، مثل فرزندان معصومه ابتکار که در آمریکا هستند یا نوادگان خمینی که در کانادا زندگی میکنند. و پسر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی ( با داشتن رانت و ثروت هنگفت) درخواست اقامت دائم در کشور کانادا را کرده بود.
مردم ایران پوشش روحانیت را با گذشتگان و حاکمان کشورهای دیگر مقایسه کرده و متوجه این نکته مهم شدهاند که لباس روحانیون، فرهنگ ایران را نمایندگی نمیکند و این نوع لباس نشان میدهد که اینان بیگانه هستند و تصور می کنند تاریخ ایران بعد از انقلاب 57 شروع شده است. حاکمان فعلی جشن ها و مراسم ملی ایرانیان را به رسمیت نمیشناسند. این بیگانگان با گذاشتن اسامی ایرانی هم مشکل دارند و عملا غیر ایرانی ها بر ایران حاکم هستند. (تفکرات آن ها مربوط به 1400 سال پیش است: اعراب حجاز که تفکرات پیش رو و مترقی نداشته و ندارند.)
مردم ایران به خوبی متوجه این نکته مهم برای ایجاد انقلاب و دگرگونی بزرگ شدند که باید ارزش را از این نظام ارزشی گرفت . به سان تحریم تنباکو که آن را به میرزای شیرازی می شناسند. کسی که صاحب حکم تحریم تنباکوست و مرجع تقلید شیعه که تحریم کننده در عصر قدیم بوده است. این تحریم با حمایت روحانیون انجام شد، اما تحریم انتخابات ریاست جمهوری در ایران بزرگترین تحریمها بوده با این ویژگی که روحانیت در آن نقش نداشته است و این به معنای گذر مردم از روحانیت شیعه و گذر از مراجع تقلید و رساله آنهاست به عبارتی گرفتن ارزش از یک نظام مثلا ارزشی.
عامل دیگری که در فرهنگ سیاسی کشور ایران وارد شد دکمه چهارم نام دارد. قبل از هر مطلبی باید وارد سازمان ملل شد، در آنجا سه عدد دکمه وجود داشت 1- موافق 2- مخالف 3- ممتنع
خیلی از کشورها نمیخواستند به خودشان رای موافق یا مخالف یا ممتنع بدهند به همین علت از سالن خارج شدند، که بعدها به عنوان یک عمل سیاسی شناخته شد. مردم ایران هم با رای ندادن یک عمل سیاسی مهمی را انجام دادند و تبدیل به دکمه چهارم تبدیل شدند. در جامعه ما مردم متوجه این دکمه شدند به این معنا که رای ندادن در سطح وسیع تبدیل به یک عمل سیاسی شده است. رای ندادن یک دکمه است (حق انتخاب نکردن) این یک نوع فعالیت سیاسی است. اگر سابق بر این دو جناح اصول گرا و اصلاح طلب با طیف وسیع و گروهی هم خاکستری بودند امروز طیف خاکستری همراه با تحریم کنندگان انتخابات و معترضین تبدیل به طیف بزرگتری شدند و باعث شدند دو جناح دیگر رادیکال تر شوند. به این معنا که طیف اصولگرا ، مثل جبهه پایداری تندرو تر و طیف اصلاح طلب چند شاخه شوند. یک طیف از نظام بریدند و طیف دیگر در قالب اصلاح طلبی از اصولگرایان هم اصولگرا تر شدند.
این روند در جامعه شناسی-سیاسی طبیعی است و در عمل جامعه را به سمت انقلاب دیگر سوق میدهد. برخی از جامعهشناسان سیاسی معتقداند که مردم جامعه در مقابل نظام حاکم قرار گرفتهاند و اصولگرا و اصلاح طلب معنایی ندارد. برخی دیگر از جامعه شناسان سیاسی معتقداند نظام حاکم از سه لایه حداقلی تشکیل شده؛ اول خود نظام حاکم هست مثل رهبری و اصولگرایان، دوم اصلاح طلبان که فاقد قدرت لازماند و باید با اصولگرایان مبارزه کنند که چوب لای چرخ آن ها می گذارند. در ضمن باید نظر اکثریت جامعه را هم جلب کنند. در نهایت مردم هستند که با هر دوی آن ها مبارزه میکنند و تسلیم اراده نظام حاکم نخواهند شد.
مفهوم رای دادن سلبی و ایجابی:
رای دادن به خاتمی ایجابی بود تا سلبی به این معنا که مردم بخاطر برنامه های خاتمی به وی رای دادند نه به خاطر نیامدن ناطق نوری. اما در مورد پزشکیان بیشتر سلبی بود تا ایجابی به این معنا که پزشکیان برنامه مدونی برای توسعه کشور ارایه نکرد، پس نتیجه میگیریم رای دادن به پزشکیان سلبی بوده برای نه گفتن به سعید جلیلی …
راه حل برای آزادی ایران بزرگ:
جامعه ما با دو بحران روبروست یکی به لحاظ زیست محیطی که شاهد فرونشست زمین هستیم که در آینده فاجعه بار خواهد بود و بحران بعدی فقر و سن بالای مردم ایران( جامعه پیر) است. اگر برنامه مشخصی نداشته باشیم، ایران را به صورت کلی از دست خواهیم داد . در حقیقت پایان جمهوری اسلامی پایان ایران ما خواهد بود.
پس باید یه هسته مرکزی با افراد سرشناس مثل شاهزاده رضا پهلوی ، نوری زاده ، سازگارا،مهدی نصیری ، محمود سریع القلم .. همراه با تاسیس کمیته های تخصصی مثل سیاست خارجی و داخلی ، کمیته حقوقی ،کمیته محیط زیست ، کمیته اقتصادی و … همراه با برنامه های مدون و تعریف شده که نظام بین المللی و مردم جامعه ما آن را بشناسند.این کار هم باعث میشود نظام بین المللی بداند با چه کسانی وارد تعامل خواهند شد هم بسیاری از مردم و نهادها و … ریزش خواهند کرد و زمینه فروپاشی نظام را فراهم خواهند کرد و عملا پلی خواهد شد بین داخل و خارج از کشور و نیازی هم نیست که منتظر باشیم جمهوری اسلامی برود و بعد نوع حکومت را مشخص کنیم؛ می توان از طریق شبکههای اجتماعی این کار را عملی کرد به سان ایکس، واتس آپ، اینستاگرام و… و به صورت رسمی نوع حکومت را انتخاب کرد تا مردم به آن رای دهند. “نظام مشروطه، پادشاهی یا جمهوری و یا …”
علی نظری نفوتی
تحلیلگر و پژوهشگر مطالعات بینالمللی
سایت فوق العاده حرفه ای ✔️